|
فرزند کوچک آیت الله هاشمی رفسنجانی که به نیابت از پدر برخی امور مربوط به دانشگاه آزاد را پیگیری می کند، در خصوص خداحافظی فرهاد دانشجو از ریاست دانشگاه آزاد در دولت یازدهم به برخی موارد اشاره کرد.
به گزارش علمدار بصیر: یاسر هاشمی رفسنجانی در گفتگو با مهر درباره برخی شائبه ها در خصوص خداحافظی فرهاد دانشجو از صندلی ریاست دانشگاه آزاد بعد از مستقر شدن دولت یازدهم، گفت: تغییرات مدیریتی در دانشگاه آزاد در اختیار هیأت امنای دانشگاه آزاد است و در واقع هیأت مذکور است که برای تغییر مدیریت تصمیم می گیرد وی ادامه داد: من فعلاً چنین دستور کاری در هیأت امنای دانشگاه آزاد ندیدم.
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/4/4 | نویسنده : alamdarbasir
پایان درگیریها ارتش و شورشیان شهر صیدا در لبنان،ادامه امدادرسانی به سیل زدهگان شمال هند،تظاهرات ضددولتی در کابل،نگرانی کارگزاران بورس نیویورک از سقوط شاخص بورس شانگهای،شکست رافائل نادال در اولین دیدار خود در تنیس ویمبلدون و ... از مهمترین تصاویر خبری امروز است.
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/4/4 | نویسنده : alamdarbasir
مادر کودک چینی که فرزند هفت ماههاش به دلیل ابتلا به نارسایی «اسپینابیفیدیا» در قسمت تحتانی اندامش اندامی به شکل دم درآورده است از پزشکان برای درمان فرزندش کمک خواست.
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/4/4 | نویسنده : alamdarbasir
یکی از روزنامه نگاران سابق ایران در همایش خادم مظلوم نیز با قرار گرفتن پشت تریبون به سخنرانی پرداخت. وی با مقایسه احمدی نژاد با گالیله گفت: چون تو از زمان خود جلوتری باید مانند گالیله محاکمه شوی! البته در ادامه این حامی احمدی نژاد توانست در پائین جایگاه مراسم دست رئیس جمهور با ببوسد.
![]()
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/4/4 | نویسنده : alamdarbasir
معبد بودایی Maytszishanواقع شده در استان گانسو در شمال غرب چین قرار گرفته است. این معبد یک نمونه دیدنی از معماری است. در این معبد بیش از 7000 مجسمه و بیش از 1000 متر مربع نقاشی های دیواری قرار دارد. بلند ترین مجسمه این معبد 16 متر طول دارد. تمامی راه پله های این معبد با چوب ساخته شده که بدلیل قدمت با ستون های لزی تقویت شده اند.
![]()
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/4/4 | نویسنده : alamdarbasir
![]()
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/4/4 | نویسنده : alamdarbasir
امیر قطر پس از 18 سال حکمرانی که با کودتا علیه پدر به قدرت رسیده بود، امروز رسما از قدرت کناره گیری کرد و پسرش شیخ تمیم را جانشین خود کرد.
به گزارش علمدار بصیر: حمد بن خلیفة آل ثانی لحظاتی پیش طی سخنانی رسما از عرصه سیاسی این کشور کناره گیری کرد. وی مدت 18 سال است که بر قطر حکمرانی میکند. هنوز مشخص نیست که تصمیم امیر قطر به کناره گیری از قدرت تصمیمی شخصی بوده یا اینکه بنا به دستور کشوری ثالث این امر اتفاق افتاده است. پیش از این روزنامه السفیر لبنان نوشته بود که یک فرستاده آمریکایی تصمیم قطعی واشنگتن مبنی بر کنارهگیری امیر قطر را به وی ابلاغ کرده و از او خواست فرد مورد نظر آمریکا را جایگزین خود کند. امیر قطر لحظاتی پیش با ظاهر شدن بر صفحه شبکه تلویزیونی قطر طی سخنانی اعلام کرد که وقت آن فرا رسیده است که صحفه جدیدی را در مسیر کشور بگشایم و نسل جدید قدرت را به دست بگیرد. وی افزود: که امور کشور را به تمیم بن حمد آل ثانی واگذار کرده است و مطمئن است که وی قادر به رهبری کشور خواهد بود از چندی پیش زمزمههای انتقال قدرت در قطر در صدر اخبار رسانههای دنیا قرار گرفته بود که هر کدام از این رسانهها علتهای مختلفی را برای آن شرح می دادند. از تشدید بیماریهای «حمد بن خلیفه آلثانی» و افزایش مشکلات در قطر تا شکستهای پی در پی در عرصه بین الملل را علت این ماجرا می دانستند. ![]() کشور قطر قطر کشوری در منطقه خاورمیانه در کنار آبهای خلیج فارس است که در گذشته به عنوان مرکزی عمده برای صید مروارید شناخته میشد، اما امروزه با منابع فراوان نفت و گازش در دنیا شناخته شده است. این کشور از جنوب با عربستان سعودی، همسایه و به شکل شبه جزیرهای است که اطراف آن را آبهای خلیج فارس فراگرفته است. قطر از جمله چندین امیرنشین منطقه است که مدتی تحت سلطه عثمانی، انگلیس و بحرین بود تا اینکه در سال 1971 به استقلال رسید.
در حال حاضر شیخ «حمد بن خلیفه آلثانی» بر این کشور حکومت میکند و پیش از او پدرش شیخ «خلیفه بن حمد آلثانی» بر قطر حکومت میکرد. شیخ حمد در سال 1952 در دوحه قطر به دنیا آمد. تحصیلات مقدماتیاش را در قطر سپری کرد و بعد به انگلستان رفت و در آکادمی نظامی «ساند هرست» مشغول تحصیل شد. پس از آن به کشورش بازگشت و در سال 1971 با درجه سرهنگ دومی در نیروهای مسلح قطر به فعالیت پرداخت و فرماندهی گردان یک این کشور را برعهده گرفت. در سال 1972 زمانی که پدرش؛ خلیفه بن حمد قدرت را در قطر به دست داشت، شیخ حمد ترفیع مقام یافت تا به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح قطر برگزیده شود. ![]() امیر قطر در هنگام تحصیل در دانشکده نظامی سلطنتی انگلیس (نفر سوم از سمت راست)
![]() امیر قطر در مراحل مختلف عمر
![]() شیخ تمیم بم حمد بن خلیفة آل ثانی، ولیعهد قطر فرزند موزه المسند
![]() امیر قطر و در کنارش شیخ محمد بن راشد المکتوم امیر امارات در کنار یکی از سواحل در جوانی
کودتای پسر علیه پدر در 27 ژوئن 1995 امیر فعلی قطر که در آن زمان ولیعهد قطر به شمار میآمد، علیه پدرش دست به کودتای سفید زد. شیخ حمد، ولیعهد وقت قطر پس از کودتا خود را امیر جدید خواند و سایر اعضای خانواده حاکم نیز با او بیعت کردند. امیر وقت قطر در هنگام کودتا در خارج از کشور حضور داشت و فرزندش که همزمان با ولیعهدی، فرماندهی ارتش را نیز عهده داشت، با هماهنگی سایر شاهزادگان و اعضای ارشد خانواده حاکم، قدرت را در این کشور در دست گرفتند. در این کودتای سفید هیچ درگیری مسلحانه یا خون ریزی اتفاق نیفتاد و تنها واحدهای از ارتش در مناطق مهم قطر مستقر شده بودند. پدر امیر قطر نیز پس از این حادثه ، به مدت پنج سال در میان کشورهای عربستان سعودی و امارات در حال رفت و آمد بود، ولی پس از آن به لندن رفت. شیخ خلیفه از زمان کودتا تاکنون در خارج از قطر حضور دارد و تنها برای یک مرتبه یعنی در سال 2004 برای حضور در مراسم تشییع جنازه یکی از همسران خود، برای مدت کوتاهی به قطر رفت. جالب اینکه شیخ خلیفه نیز در سال 1972 علیه امیر وقت قطر کودتا کرد و قدرت را در درست گرفته بود. ![]() شیخ خلیفه بن خلیفه آل ثانی، پدر - شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر
البته در این کودتا نباید نقش «شیخه موزه مسند» را نادیده گرفت؛ پیش از این مشرق گزارش تحت عنوانزنی که جرقه کودتای آمریکایی در قطر را زد + تصاویر منتشر کرده که به صورت کامل به این موضوع اشاره شده است. نقش شیخه موزه در کودتای امیر قطر علیه پدرش «موزه بنت ناصرالمسند» چهارمین زن شیخ حمد امیر قطر و اولین بانوی قدرتمند این شیخنشین به شمار میآید. وی که در سال 1959 در منطقه «الخور» واقع در شمال قطر و بنا به استناد برخی اخبار ایرانی الاصل و اهل شیراز است، بر اساس یک مصالحه سیاسی و اقتصادی با شیخ حمد ازدواج کرد. با توجه به نفوذی که شیخه موزه در شیخ حمد دارد و روحیاتش بسیاری او را مغز متفکر کودتای شیخ حمد علیه پدرش جهت به دست گرفتن قدرت در قطر توسط شیخ حمد میدانند. منابع آگاه و نزدیک به خاندان آلثانی با تاکید بر اینکه موزه نقشی اساسی را در انقلاب شیخ حمد بر شیخ خلیفه میدانند و در این زمینه میگویند، صرف نظر از اختلافاتی که بین پدر امیر کنونی قطر با پدر موزه وجود داشت و قرار شد، با این ازدواج به پایان برسد، شیخ موزه خواهان انتخاب پسرش «شیخ تمیم» به جای پسر بزرگ شیخ حمد یعنی «شیخ مشعل» به ولی عهدی بود که از قضا مورد توجه بسیار زیاد پدر امیر قطر قرار داشت و همواره به او پس از شیخ حمد به عنوان امیر قطر نگاه میکرد و همین موجب شد تا با دو هدف به قدرت رسیدن شیخ حمد و انتصاب شیخ تمیم به ولیعهدی قطر طرح کودتای شیخ حمد بر پدرش را برنامهریزی و هدایت کند. ![]() شیخه موزه همسر چهارم امیر قطر
![]() امیر قطر؛ شیخه موزه در وسط و شیخ تمیم ولیعهد سمت چپ
جنجال های اخیر و درخواست طلاق موزه منابع آگاه از تیرهشدن روابط "شیخه موزه بنت ناصر”، همسر دردانه امیر قطر که نفوذ بسیاری چه در شخص وی و چه در امور مملکتی این شیخنشین حاشیه جنوب خلیج فارس داشت، خبر میدهند. گویا اختلافات شیخ حمد و شیخه موزه به حدی عمیق شده که میانجیگری برخی از شیخهای حوزه خلیج فارس برای قانعکردن شیخه موزه برای بازگشت به کاخ شیخ حمد و رضایتدادن به ازدواج امیر قطر با یک زن دیگر راه به جایی نبرده است. شیخه موزه تأکید کرده که قصر شیخ حمد باید تنها یک همسر را به خود ببیند و آن هم خود اوست. موزه تصمیم گرفته بودجهای بالغ بر هفت میلیارد دلار از امیر قطر دریافت کند که آن را برای انجام کارهای پرورشی و تربیتی در اختیارش گذاشته بود و سپس کاخ امیر را ترک کند تا بدین ترتیب شیخ حمد زندگی مشترک جدید خود را با همسر جدیدی که برای خود انتخاب کرده و گفته میشود تنها 17 سال دارد آغاز کند. موزه پس از ترک کاخ شیخ حمد، با هواپیمای اختصاصی خود راهی آمریکا خواهد شد تا مدتی را در ایالت کالیفورنیا در کاخ یکی از بازرگانان قطری که از دوستان شیخ حمد است، سپری کند. بسیاری از تحلیلگران از قطر تحت عنوان «اسب تروا» آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه یاد و تاکید میکنند، شیخ حمد از همان زمان که در انگلستان مشغول به تحصیل بود، علاقه بسیاری به خوش خدمتی و رفع نیازهای غرب برای کسب حمایت آنها و جلوگیری از زد و بند و لابیهای غربی با مخالفانش در داخل و خارج قطر داشت، همین موجب شد تا وی از همان زمان که قدرت را در قطر به دست گرفت، نه تنها سیاست نزدیکی به غرب که نزدیکی به اسرائیل را نیز در پیش گیرد.
این درحالی است که بلند پروازی امیر قطر پس از رسیدن به قدرت برای ایفای نقش موثر منطقهای و بین المللی و رهایی از سلطه سعودیها نقش بسزایی در اتخاذ این سیاستها توسط شیخ حمد داشت. در این ارتباط شیخ حمد به قدرت رسانهای قطر نیز توجه بسیار کرد و به همین دلیل در سال 1996 با پرداخت 150 میلیون دلار بیشتر کارکنان عرب رادیو بیبیسی را برای راهاندازی شبکه «الجزیره» جذب کرد، شبکهای که با درپیش گرفتن سیاستی هوشمندانه توانست برای مدتی اعتماد بینندگان عرب را به خود جلب کند، بینندگانی که در آن زمان گرفتار رسانههای دولتی غیرمستقل کشورهای خود بودند.
قطر و رابطه با القاعده و بن لادن درباره رابطه قطر با سازمان تروریستی القاعده و رهبر سابق آن «اسامه بن لادن» سخنهای بسیار گفته شده است، از جمله اینکه یک روزنامه انگلیسی گفته بود که اسامه بن لادن خود هزینههای مالی شبکه الجزیره را از طریق شرکتهایی که موجودیت خارجی نداشتند، تامین میکرد و شخص بن لادن در بسیاری از شیوخ عرب خلیج فارس نفوذ بسیار داشت که از جمله آنها شیخ حمد بن خلیفه آلثانی، امیر قطر بود. ![]() این شیوخ این رابطه را نه از روی علاقه به بن لادن، بلکه برای جلب توجه و حمایت وی داشتند تا مبادا زمانی آماج حملات او قرار گیرند و دلیل این مدعا ادامه ارتباط این شیوخ و به ویژه شیخ حمد با القاعده و طالبان حتی پس از مرگ بن لادن قابل ملاحظه است، بگونهای که در برههای از زمان گفته شد که طالبان درصدد گشایش دفتری برای خود در قطر است و نمانیدگان آن رفت و آمدهایی نیز به قطر داشته و مذاکراتی هم با شیخ حمد انجام دادند. بارزترین نمود ارتباط شیخ حمد با القاعده در حال حاضر را میتوان در جذب اعضای این سازمان تروریستی و به خدمت گرفتن و سپس گسیل کردن آنها به سوریه ملاحظه کرد. قطر و رابطه با رژیم صهیونیستی رابطه قطر با اسرائیل اگرچه در ابتدا مخفیانه و در پشت دربهای بسته صورت میگرفت، اما هم اکنون و به خصوص در قبال بحران سوریه کاملا روشن و عیان است. این درحالی است که پیشتر نیز مسئولان قطری به نحوی به رابطه خو با اسرائیل اذعان کرده بودند. ![]() امیر قطر در دیدار با تزیپی لیونی، وزیر سابق خارجه رژیم صهیونیستی
![]() امیر قطر در دیدار با شیمون پرز، رئیس رژیم صهیونیستی
در اینباره میتوان به بخشی از گفتوگوی امیر قطر با شبکه الجزیره قطر در سال گذشته اشاره کرد که درباره روابط اسرائیل و قطر تاکید کرده بود، روابط دوحه و تلآویو آشکار و قوی است. امیر قطر در توجیه این رابطه گفت که اگرچه اسرائیل، قطر را کشوری دوست نمیداند، اما تا زمانیکه اسرائیل درباره سازش جدی باشد، قطر به روابط خود با آن ادامه خواهد داد. شیخ حمد به پخش تصاویر صهیونیستها از شبکه الجزیره و مصاحبه با آنان برای رساندن صدای آنها به جهان عرب به عنوان یک نقطه بارز در روابط گذشته دوحه و تلآویو اشاره کرد. روزنامه صهیونیستی معاریو نیز در گزارشی به نقل از یک هفتهنامه فرانسوی نوشت: «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر اسرائیل محرمانه با شیخ «حمد بن جاسم»، همتای قطری خود در پاریس دیدار کرده است. معاریو در گزارش خود نوشته بود، روابط قطر و اسرائیل بعد از جنگ غزه قطع شد، اما قطر بعدها با ارسال دو نامه جداگانه خواستار از سرگیری روابط با اسرائیل شد که با مخالفت نتانیاهو و «آویگدور لیبرمن»، وزیر خارجه اسرائیل مواجه شده بود. این رابطه تا جایی ادامه یافت که در انتخابات پارلمان اسرائیل که در سال گذشته برگزار شد؛ «زیپی لیونی»، رئیس حزب "هاتنوعا" در اسرائیل افشا کرد، که قطر اقدام به تامین 3 میلیون دلار از تبلیغات انتخاباتی «بنیامین نتانیاهو»، نخست وزیر اسرائیل کرده است. لیونی در ادامه افشاگریهای خود افزوده است که حزب اسرائیل بیتنا «اسرائیل خانه ما»، حزب لیبرمن وزیر خارجه سابق این رژیم که با نتانیاهو ائتلاف کرده است، حدود 2/5 میلیون دلار حمایت مالی از قطر برای تبلیغات انتخاباتی خود دریافت کرده است. همچنین بنابر اعلام شبکه یک تلویزیون رژیم صهیونیستی، لیونی از رابطه صمیمانه و گرم خود با موزه بنت مسند، همسر امیر قطر نیز سخن گفت. شهوت خطرناک قطر برای مداخله در امور دیگران قطر با داشتن 7/1 میلیون نفر جمعیت که دو سوم آن را نیز اتباع خارجی بویژه سعودی تشکیل می دهند و با منابع سرشار نفتی و رفاه خوبی که دارد، خود را از موج انقلاب های عربی منطقه دور می داند، به همین علت تمام تلاش خود را برای رسیدن به طرح های خود در پررنگ کردن نقش منطقه ای و جهانی خود به کار می برد. این کشور همچنان فاقد یک پارلمان مردمی و آزاد بوده و کلیه تصمیمات توسط شخص امیر قطر اتخاذ میشود. مجموعه امکانات مادی ناشی از فروش نفت و گاز، بهرهگیری از غول رسانهای الجزیره و روابط گسترده خارجی این کشور کوچک، امکان بلندپروازی و جاهطلبی زیادی را برای آن کشور فراهم ساخته است، جاه طلبی هایی که همیشه نیز خالی از خطر نیست. دخالت های مقامات دوحه در دولت جدید تونس و حضور آنها در حمله ناتو به لیبی خشم مردم این دو کشور انقلابی را بر انگیخته است، از سوی دیگر قطر پس از آمریکا و عربستان سومین دخالت کننده در امور داخلی مصر است. ![]() چالش های ایجاد شده کنونی میان قطر و عربستان، نمود دیگری از اقدامات بلند پروازانه مقامات این کشور است، از سوی دیگر این کشور دفتر منطقه ای طالبان را راه اندازی کرده، این کشور حتی خود را به عنوان میانجی ارتباط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی معرفی کرده و از سوی دیگر، کشورهای آفریقایی نظیر سودان و سومالی نیز از دخالت های این کشور کوچک آسیایی در امان نمانده اند. "میانجی گری" همواره بهانه ای بوده که قطر بر اساس آن، زمینه مداخله گسترده تر خود را با هدف جلب رضایت عربستان و به نیابت از آل سعود برای تقویت امپراتوری منطقه ای وهابیت فراهم کرده و تمجیدهای اخیر وی از فرقه وهابیت نیز در همین راستا قابل ارزیابی است. از جمله این اقدامات، دخالت قطر در یمن از طریق شورای همکاری های خلیج فارس بود که باعث شد تا به رغم خواست ملت انقلابی این کشور، مصونیت قضایی به علی عبدالله صالح دیکتاتور این کشور داده شود. پیش تر نیز میانجی گری این کشور میان رزمندگان شیعه استان صعده در شمال یمن و دولت سابق ژنرال صالح باعث شد تا شیعیان از سوی دولت سرکوب شوند و طرح های صالح در عرصه سیاسی این کشور به اجرا گذاشته شده و عمر دیکتاتوری او طولانی تر از پیش شود و تقویت شیعیان شمال یمن، توازن قوای سعودی در جنوب شبه جزیره را بر هم نزند. ![]() چیزی که از دید مقامات دوحه مغفول مانده، این است که توان استراتژیک این کشور از عهده دخالت های آن در امور داخلی کشورهای دیگر بر نمی آید؛ علاوه بر این، آمریکا نیز هرگز به اندازه ای که روی رژیم صهیونیستی سرمایه گذاری کرده، روی این کشور هزینه نمی کند، به این ترتیب روندی که قطر در پیش گرفته عواقب خطرناکی برای این کشور خواهد داشت. شاید بتوان اظهارات "عبدالرحمن شلقم" نماینده لیبی در سازمان ملل متحد را در راستای تفسیر این تمایلات سران قطر دانست که گفته بود: قذافی دچار جنون قدرت بود و قطر هم اکنون در مسیر قذافی حرکت می کند. این موضوعی است که سیاستمداران قطر بویژه امیر این کشور باید روی آن تأمل بیشتری داشته باشند و صد البته، امیر قطر باید همواره مراقب سفرهای خارجی خود بویژه سفرهایی مانند سفر اخیرش به سرزمین های اشغالی نیز باشد، چرا که ممکن است همان بلایی که وی بر سر پدرش آورده است، از سوی ولی عهد بر سر خود وی نیز آورده شود و او نیز مانند پدر آواره کشورهای عربی گردد. منبع: مشرق
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/4/4 | نویسنده : alamdarbasir
تحلیل عماد افروغ از انتخابات یازدهم؛
مردم آنهایی که پای بند به ارزش های امام و انقلاب بودند را شناختند، متوهمان و تفرقه افکنان را شناختند و کسانی هم که نان به نرخ روز خوران حرفه ای اند را بیشتر خواهند شناخت. من مطمئن هستم که این نان به نرخ روزخوران در دولت آینده نیز حضور خواهند داشت.
به گزارش علمدار بصیر: اصولگرایان شکست خوردند یا جریان اصولگرایی و در این راستا چه جریان و جریاناتی مسبب این اتفاقات بودند؟ این سوالی است که در ذهن بسیاری از اهالی سیاست و مردمی که پای صندوق های رای آمدند در طول هفته گذشته ایجاد شد و پاسخ های متعددی برای آن بیان شد.
در این بین دکتر عماد افروغ، تحلیلی متفاوت از علل عدم موفقیت اصولگرایان در انتخابات یازدهم دارد و در گفتگو با فردا این انتخابات را نوعی آسیب شناسی در حوزه گفتمان اصولگرایی دانست. این گفتگو را در ادامه بخوانید. من به هیچ وجه صلاح نمی دانم که از کلمه شکست برای اصولگرایی و اصول گرایان واقعی استفاده شود. اصولگرایی نباید صرفاً به مثابه یک جریان سیاسی دیده شود که با نتیجه انتخابات سرنوشت آن بالا و پایین شود، ضمن اینکه هنوز هم برای من معلوم نشده که جناج مخالف اصولگرایی پیروز انتخابات شده باشد. مسئله امروز بغرنج تر و پیچیده تر از آن است که بخواهیم بگوییم یک طرف جریان علی الاطلاق اصولگرا و یک طرف دیگر علی الاطلاق اصلاح طلب بودند، چراکه اشتراکات در هر دو جریان زیاد است.
- پس بنابراین چه آینده ای می توان برای جریان اصولگرا پیش بینی کرد و در کل چه عواملی سبب شد تا امروز این جریان نتواند به موفقیت دست یابد؟
گفتمان اصولگرایی نه تنها شکست نخورده بلکه به خاطر پیشینه ای که دارد می تواند یک بازسازی در خود ایجاد کرده و دوباره با پشتوانه قدرت مدنی و با فراگیری بیشتر به عرصه قدرت رسمی بازگردد. گفتمان اصولگرایی گفتمان جامعی است که در پیوند با منظومه تمام عیار انقلاب اسلامی می تواند عطش جامعه را سیراب کند. این گفتمان از هر حیث، چه به لحاظ مفهوم وتعریف سیاست، چه به لحاظ نوع نگاه به عدالت اجتماعی و چه به لحاظ جایگاهی که برای اخلاق و معنویت برای سیاست قائل است، نشات گرفته از گفتمان انقلاب اسلامی و اندیشه های امام راحل(ره) است. بنابراین تعبیر شکست، مفهوم بجایی برای جریان اصولگرایی به مثابه یک گفتمان نیست. پیروزی و شکست صوری و انضمامی برای یک گفتمان جامع مفهوم ندارد. اما اگر منظور ما از شکست،کلیت این گفتمان نباشد و افراد و شاخه ها و شعبات عینی و انضمامی منتسب به این گفتمان مد نظر باشد، آنگاه صورت مسئله فرق خواهد کرد و در واقع موضوع ما ظهور و افول جریانات منتسب به اصول گرایی و مسئله ما آسیب شناسی این جریانات خواهد بود. در بررسی موفقیت انضمامی و عینی این گفتمان ریشه دار و جامع نیز می توان به پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم پوسیده و منحط پهلوی و در کل دیکتاتوری پادشاهی، استقرار نظام جمهوری اسلامی، استقلال سیاسی و موفقیت در دفاع مقدس و سایر موفقیت ها اشاره کرد. در دهه اول انقلاب اسلامی، وجه عینی این گفتمان را در حد امکانات و فرصت ها و محدودیت هایش لمس کرده و با آن آشنا شدیم. همین که گفتمان انقلاب اسلامی توانست یک رژیم مستبد با آن ریشه تاریخی را از بین ببرد یک پیروزی بزرگ و مقدمه و بستری است برای انتقال این گفتمان به جهانیان. اما در دهه دوم انقلاب و سال های بعد از جنگ، از این گفتمان فاصله گرفته شد و توسعه اقتصادی غیر فرهنگی، یک سویه و شتابان در دستور کارمان قرار گرفت. این توسعه اقتصادی جای خودش را به توسعه سیاسی داد که این توسعه سیاسی نیز در راستای همان توسعه اقتصادی از سه ویژگی بیگانگی با فرهنگ، غیر جامع و شتابان بودن برخوردار بود و بعد از آن رجعتی به اصل گفتمان انقلاب اسلامی صورت گرفت. اما متأسفانه در این بین، فردی تیزهوش و دارای شم زمانی و مکانی قابل توجه و تفکر برنامه ریزی شده، به خوبی توانست از فضای احساسی و عاطفی رجعت فوق، کمال بهره برداری را کرده و بر این موج سوار شود و زمام امور را به دست گرفته و با ایجاد امید در ملتزمان به گفتمان انقلاب اسلامی و اصولگرایی نوظهور، منویات خود را یکی پس از دیگری و با حمایت های ایدئولوژیک برخی چهره ها ی دینی به پیش ببرد.
- هیچ کس در آن دوران به این نتیجه دست نیافت که این فرد و این دسته در واقع پایبند به اصول نیست؟ وقتی مباحث مربوط به چینش کابینه و این دست مسائل به وجود آمد، عده ای از اصولگرایان که همواره سعی داشتند به آرمان های امام (ره) متصل تر و پایبندتر باشند و عقد اخوت نیز با کسی نبسته بودند متوجه شدند که این نسخه، نسخه اصیل اصولگرایی نبوده و بدل آن است. این افراد بلافاصله نقدهای خود را مطرح کردند. ![]() - اما گروهی دیگر بودند که این نقدها را قبول نداشتند... بله. گروهی دیگر در درون به اصطلاح جریان اصول گرایی این نقدها را قبول نداشتند و شروع به مخالفت با منتقدان به طرق مختلف و حتی غیر اخلاقی کردند. در این خصوص نیز یا به تخریب منتقدان پرداختند، یا سیاست های غلط در پیش گرفته را توجیه کردند و یا اینکه مصلحت اندیشانه جلوی هرگونه حق گویی را گرفتند. در اثر این سکوت ها، توجیهات و تأییدات، بتدریج وجه انضمامی اصول گرایی دچار آسیب جدی شد. البته، پر واضح است که به لحاظ گفتمانی نمی توان آنها را اصول گرا نامید. بارها گفته شده که اصول گرایی با اصول تعریف می شود نه با به اصطلاح اصول گرایان. این ها به نظر من اصولگرا نبودند و فقط نام اصولگرایی را یدک می کشیدند. یک اصولگرا ذاتاً نمی تواند محافظه کار باشد. وقتی محافظه کاری و مصلحت اندیشی مطرح می شود و در برابر زشتی ها سکوت اتخاذ می شود، نام این را ما نمی توانیم اصولگرایی بگذاریم. عده ای که همواره نان به نرخ روز خور هستند، عده ای که همواره موضع عوض می کنند و همیشه می خواهند با اتصال کلی به جریان های مختلف در جریان قدرت باقی بمانند، این ها هم به گفتمان اصولگرایی آسیب وارد کردند و هم سیاست های ناموجه دولت را تطهیر کردند. این افراد کاری کردند که سیاست های ناموجه دولت در 8 سال گذشته به گونه ای نهادینه شود. - ارزیابی شما از رفتار اصولگرایان در انتخابات یازدهم چیست؟ آیا آنها واقعا بر مبانی اصولگرایی پای بند بودند؟ در این انتخابات ابتدا فضا طیفی بود و این فضای طیفی واقعیت جامعه ما بود. این جامعه طیفی، در آرایش کاندیداها خودش را نشان داد. در این انتخابات به طور کلی می توان آرایش کاندیداها را 2 به 6 معرفی کرد. یعنی 6 نفر اصولگرا یا تا حدودی منتسب به اصولگرایی و 2 نفر نیز اصلاح طلب یا تاحدودی اصلاح طلب حضور داشتند. در این بین آقای حداد همانطور که قبلا اعلام شده بود بهترین کار ممکن را انجام داد و کناره گیری کرد و بر عهد خود استوار ماند. آقای حداد با این کار نشان داد علیرغم همه انتقاداتی که در مجلس هفتم به ایشان وارد است به جریانی وابسته است که التزامش به انقلاب اسلامی بیشتر از برخی از اصول گرایان است. اتفاقاً کسانی هم اطراف ایشان بودند که بیشترین نقدها را به عملکرد دولت های نهم و دهم داشتند. افرادی مانند آقایان نادران و توکلی. این ها نشان دادند که نسبت به سایرین پایبندتر هستند. مصداق ائتلاف نیز مشخص شده بود و قرار را بر این گذاشته بودندکه نظرسنجی ها ملاک باشد. در پایان 5 نفر از جمع اصولگرایان باقی مانده بودند و کماکان فضا طیفی بود، اما با کنار رفتن آقای عارف، فضای انتخابات قطبی شد. من همان زمان هم مصاحبه کرده و گفتم که بهتر بود ایشان کناره گیری نمی کردند و اجازه می دادند فضای طیفی به قوت خودش باقی بماند. اینکه ایشان بگویند من به توصیه یک نفر آمدم و به توصیه یک نفر رفتم، در عقلانیت سیاسی و توسعه سیاسی امر موجهی نیست. بنابراین وقتی طرف مقابل فضا را قطبی کرد، عقل سیاسی حکم می کرد که اصولگرایان نیز فضا را قطبی کنند، اما چنین کاری انجام نشد. در آن زمان بازهم ما گفتیم که این نهایت بی درایتی است که در این شرایط فضای اصولگرای قطبی نشود. اشاره شد که بیایید و برعهد خود مبنی بر ائتلاف، با ملاک نظرسنجی ها پای بند باشید. - از نظر شما چه کسانی مسبب اصلی عدم قطبی شدن جریان اصولگرا بودند؟ کسانی که در 8 سال گذشته مؤید سیاست های دولت بودند، از عوامل اصلی عدم ائتلاف هستند. افرادی که به نام اصولگرا آمده بودند و به نفع دیگری کنار نرفتند، همان کسانی بودند که در طول 8 سال گذشته، سیاست های دولت را تأیید می کردند. این افراد همان کسانی بودند که در ابتدا مخالف منتقدین دولت بودند و این اواخر خودشان نیز به جمع منتقدین پیوستند و موافقت خودشان با دولت را به مخالفت و مخالفت با منتقدین را به همنوایی تبدیل کردند. به عبارت دیگر جریان اصول گرایی دو بار و از سوی جریاناتی واحد ضربه خورد، یکبار با سکوت و تطهیر سیاست های ناموجه دولت مستقر و یکبار هم با عدم ائتلاف و و ایجاد انشقاق در جبهه اصول گرایی. - شما علت اصلی ناکامی جریان اصولگرایی را در واقع چه می دانید؟ در این ماجرا دو گروه سهیم بودند. به نظر من علت اصلی ناکامی جریان به اصطلاح اصولگرایی، عدم ائتلاف و پای بندی به عهد افراد بود. موضع گیری افرادی که در آستانه انتخابات به نقد عملکردهای دولت پرداختند، در طول 8 سال گذشته موجود است و به راحتی می توان دید که برخی که در آن زمان نان به نرخ روز خوردند و مصلحت اندیشی کردند و مؤید سیاست های دولت بودند، در آستانه انتخابات چگونه به جمع منتقدین پیوستند. اجازه دهید وارد مصادیق نشوم، بروید و به آرشیو مواضع این افراد و لابی های آنها در مجلس هفتم، هشتم و نهم رجوع کنید، همان کسانی که طرفدار یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری بودند که تن به ائتلاف نداد و در دولت مستقر نیز مهره و نیرو داشتند و دارند. - و گروه دیگر... یک طرف دیگر این ماجرا هم کسانی بودند که حامیان اصلی ایدئولوژیک دولت به حساب می آمدند. این افراد در طول 8 سال گذشته همواره به صورت متحجرانه و اخباری، و با اتخاذ سیاست های فرقه گرایانه و با ایجاد انشقاق و اختلاف و مشی متوهمانه و وحدت شکنانه خود، سیاست های دولت را مورد حمایت قرار دادند. درک های غلط از انقلاب اسلامی، درک های غلط از امام زمان(عج) و بی توجه به حقوق مردم از جمله رفتارهای این طیف در حمایت از دولت بود. این طایفه هم نهایتاً ائتلاف نکرد و با اختلاف افکنی سبب بروز این اتفاقات شد. - بنابراین شما عدم پای بندی به مبانی ائتلاف و عدم پیوستن به ائتلاف را دو دلیل اصلی ناکامی اصولگرایان می دانید؟ بله. کسانی که به ائتلاف پای بند نبودند و کسانی که به این ائتلاف اضافه نشدند و آن را محقق نکردند، الان بعد از رقم خوردن نتیجه انتخابات زبان به سخن گشوده اند و می گویند ما گفتیم، ما به فلانی و بهمانی گفتیم که ائتلاف کنند و این گونه مسائل را مطرح می کنند. حال سؤال این است که چرا قبل از انتخابات این مسائل را نگفتید؟ چرا این مسائل را خبری نکردید، الان که فایده ندارد. نوشدارو بعد مرگ سهراب چه سودی دارد. اصلاً فرض را بر این بگذاریم که توصیه هایی هم قبل از انتخابات شده باشد، وقتی مردم از توصیه ها آگاه نباشند چه سودی دارد؟ کسانی که به این راحتی عهد می شکنند معلوم است که این پیام را به مردم منتقل می کنند که تشنه خدمت بودن شعاری بیش نیست، مردم پیام تشنگی قدرت را استشمام می کنند. معلوم است که دعوا دعوای خدمت نیست، دعوای قدرت است. گفتمان اصولگرایی شکست نخورده و نخواهد خورد. من حرفم این است که چرا این افراد به نام اصولگرایی به این جریان آسیب وارد کرده و می کنند که امروز همه جا بحث شکست اصولگرایان مطرح شود. سره از ناسره باید می شد، که شد. مردم آنهایی که پای بند به ارزش های امام و انقلاب بودند را شناختند، متوهمان و تفرقه افکنان را شناختند و کسانی هم که نان به نرخ روز خوران حرفه ای اند را بیشتر خواهند شناخت. من مطمئن هستم که این نان به نرخ روزخوران در دولت آینده نیز حضور خواهند داشت. حتی افرادی از دولت دهم را نیز به گونه ای در دولت یازدهم خواهیم دید. - سرانجام گفتمان اصولگرایی را چگونه ارزیابی می کنید؟ گفتمان اصولگرایی باقی خواهد ماند، خودش را بازتولید می کند و عرصه مدنی را از آن خود می کند و بعد از آن هم عرصه سیاسی را متأثر خواهد نمود. بنابراین گفتمان اصولگرایی نه تنها شکست نخورده است، بلکه این اتفاق می تواند مقدمه ای برای یک آسیب شناسی جدی در این جریان باشد.
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/4/4 | نویسنده : alamdarbasir
حزب الله تاکنون نگفته است که بعد از صحنه القصیر در کجا وارد عمل خواهد و چه کار خواهد کرد. همچنین نگفته است که در صورتیکه دامنه نبرد سوریه به جاهای دیگر کشیده شود عکس العمل نشان خواهد داد.
به گزارش علمدار بصیر: حزب الله در هر کجا که احساس کند مقاومت به خطر افتاده است وارد عمل خواهد شد. حزب الله تاکنون نگفته است که بعد از صحنه القصیر در کجا وارد عمل خواهد و چه کار خواهد کرد. همچنین نگفته است که در صورتیکه دامنه نبرد سوریه به جاهای دیگر کشیده شود عکس العمل نشان خواهد داد. این حزب نسبت به گفته کسانی که در داخل و خارج لبنان آن را متهم به وارد شدن به صحنه درگیری در سوریه می کنند کاملاً بی اعتنا بوده و به حمایت از مقاومت ادامه می دهد. حزب الله در برابر کسانی که در داخل لبنان به علت مشارکت در نبرد سوریه نخست در مقام حضرت زینب در ریف دمشق و بار دیگر در القصیر، از آن انتقاد میکنند هیچ توجهی ندارد. حکومت بشار اسد بار دیگر بر القصیر تسلط یافته است و نیروهای حزبالله همچنان از مقام حضرت زینب(س) و پیرامون آن دفاع میکنند. حزب الله از اتهامات و انتقادات تند کسانی که گفته اند ورود این جنبش به صحنه سوریه باعث ایجاد پیامدهای منفی در روابط شیعه و سنی میشود، توجهی ننموده و مدیریت بحث تمدید ریاست پارلمان را به نبیه بری واگذار کرده است. حزبالله که نخست خود دغدغه این امر را داشته است، خطوط کلی و چارچوب گفتگو با تمام سلام، مسئول تشکیل حکومت را تعیین نموده است. حزب الله شرط حضور در حکومت را ( یک سوم + یک) معرفی کرده و شکی نیست که دولتی بدون حضور آن تشکیل نمیشود. این در حالی است که این جنبش بر ثبات و پرهیز از فتنههای مذهبی تأکید نموده و به حرف و حدیثهای دشمنان و همراهان خود و مسئله پایان دوره فعالیت پارلمان توجه نکرده است، چرا که اعتقاد دارد نبرد اصلی آن در سوریه و نه در لبنان در حال جریان است. ![]() به گزارش شبکه خبری حزب الله (المنار)؛ به این ترتیب برای اولین بار مسئولان حزبالله بیان داشتند که رسالت آنها فراتر از حوزه مقاومت و مبارزه با رژیم صهیونیستی است و در کشورهای یمن، بحرین، عربستان، عراق، فلسطین و در مناطق هم مرز با رژیم صهیونیستی دارای نفوذ هستند و امروز هم مشاهده میشود که در کنار حکومت بشار اسد هستند. از همین رو می توان نتیجه گرفت که: نخست: نبرد القصیر و حومه حمص که با لبنان هم مرز است مانع از آن خواهد شد که لبنان در سوریه دخالت کند و علاوه بر قاچاق سلاح به این کشور، به تروریستها پناه دهد. این اقدام بخشی از برنامه حکومت بشار اسد برای تسلط کامل بر شهر حلب و بخشی از ریف شمالی آن به منظور کاستن از دخالت ترکیه و حمایت از تروریستهاست. ![]() اردن به منظور جلوگیری از سرایت پیامدهای این نبرد به این کشور، خود را از صحنه نبرد بیرون کشیده است و مانع از آن شده است که درعا دروازه سرایت بحران سوریه به این کشور شود. همین جایگاه را شهر حلب در شمال برای ترکیه و القصیر در غرب برای لبنان داراست. به اعتقاد حزبالله، رئیس جمهور سوریه تلاش دارد با تسلط بر شهرهای مرزی از تأثیرگذاری دولت های همجوار بکاهد. این کشورها تلاش دارند تا با تسلط تروریستها بر مناطقی از سوریه که با آنها هم مرز است و میتوان از آنجا سلاح و تجهیزات و... به سوریه فرستاد، در این کشور دخالت کنند. ![]() روس ها از وی خواسته بودند که به منظور برقرای موازنه قدرت باید قبل از حضور در این نشست، عملیات نظامی خود در شمال را گسترش دهد. روشن است که انجام عملیات نظامی بر ضد شورشیان سوری با حمله گسترده بر شهری که تروریست ها توانستند با انجام عملیاتی کوچک در شهرکهای پیرامون این شهر کنترل آن را به دست گیرند، همزمان شده است. دوم آنکه: بشار اسد در صورتی احساس میکند حکومتش به خطر افتاده است که معارضان خود را به دروازه دمشق و حومه آن برسانند و فرودگاه این شهر را آماج حملات خود قرار دهند. مهم بودن نبرد القصیر از آن روست که جزئی از نبرد دمشق و حومه آن به شمار می رود. چرا که یکی از شهرهای استان حمص را تشکیل میدهد که راه های ارتباطی دیگر استان های سوریه در شمال، غرب، مرکز، جنوب و شرق از آن عبور میکند و شهرهای اصلی این کشور را به هم پیوند می دهد. نظام سوریه امید دارد با پیروزی در القصیر، پایگاه مستحکمی برای حمایت از این راهها شکل بگیرد. افزون بر آن بشار اسد قصد دارد کنترل فرودگاه ها و بنادر که مدام سلاح و تجهیزات و کارشناسان نظامی بدانجا وارد می شود، را به دست گیرد. سوم: نبرد القصیر از لحاظ سیاسی، امنیتی و نظامی برای حزبالله بسیار با اهمیت است. چرا که این نبرد نخستین نبرد تهاجمی این جنبش بعد از پیدایش آن در نیمه دهه هشتاد و در زمانی که نبردهایی را در روستاها و شهرکهای لبنان برای دفاع از خود در مقابل رژیم صهیونیستی انجام می داد، به شمار می رود. این نبرد همچنین نخستین نبرد شهری این جنبش بعد از رویارویی آن با رژیم صهیونیستی در کوهها و دشتها و نخستین ضربه نظامی دردناک برون مرزی بر دشمنان مجرب و با تجربه- که به مانند خود آن دارای اعتقادات دینی هستند- بعد از تجربه نبرد در جنوب به شمار می رود. افزون بر آن، این نبرد در تقویم رهبران حزب الله نخستین تمرین جدی و دقیق بعد از پایان نبرد 2006 به شمار می رود. ![]() چهارم: آنچه حزبالله درباره آن سخن نگفته است، این است که هسته اصلی مقاومت وارد سوریه نشده است و به منظور مقابله با هرگونه هجوم ناگهانی رژیم صهیونیستی و تلاشهای داخلی برای ضربه زدن به آن، در لبنان باقی مانده است. حزبالله هزاران تن از نیروهای خود را به سوریه اعزام کرده و اعلام نموده است که هزاران تن دیگر را به همراه فرماندهان و نیروهای زبده و کارشناس جهت آموزش آنان به القصیر و دیگر مناطق خواهد فرستاد. افزون بر آن بیان داشته است که در صورتیکه مقاومت و حامیان آن مورد تهدید واقع شود، از آن دفاع خواهد کرد و این آمادگی را دارد که در غیر از القصیر، الزیدانی، حمص و حتی حلب وارد جنگ شود. منبع: مشرق
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/4/4 | نویسنده : alamdarbasir
حسن روحانی، رییس جمهور منتخب مردم ایران معتقد است مشروعیت رییس جمهور تنها با رای مردم نیست بلکه باید با تنفیذ رهبری ضمیمه شود تا مقبولیت سیاسی و مشروعیت شرعی را به دست آورد.
به گزارش علمدار بصیر: حسن روحانی، رییس جمهور منتخب مردم ایران معتقد است مشروعیت رییس جمهور تنها با رای مردم نیست بلکه باید با تنفیذ رهبری ضمیمه شود تا مقبولیت سیاسی و مشروعیت شرعی را به دست آورد.
دهم آبان ماه 85، حسن روحانی طی سخنانی در دومین گردهمایی سراسری مسئولان دفاتر و شعب سیاسی سازمان عقیدتی سیاسی ارتش، مجلس خبرگان رهبری را تنها نهادی دانسته بود که در آن، «هیچ مرجع دیگری رأی مردم را به تنفیذ نمیگذارد.» بر اساس این گزارش، روحانی مقبولیت سیاسی و مشروعیت شرعی رییس جمهور را به تنفیذ رهبری منوط دانسته و گفته بود «در بیشتر انتخابات ما در کشور به نحوی به نهادی دیگر ضمیمه میشوند در انتخابات ریاست جمهوری مشروعیت رییس جمهور با رأی مردم است، اما مشروعیت آنها تنها با رأی مردم نیست بلکه باید با تنفیذ رهبری ضمیمه شود تا مقبولیت سیاسی و مشروعیت شرعی را به دست آورد.» او در عین حال به بیان تفاوت مجلس خبرگان با دیگر نهادهای انتخابی پرداخته و تاکید کرده بود «اما در مجلس خبرگان اینگونه نیست. وقتی مردم به نمایندگان خود رأی میدهند هیچ مرجع دیگری رأی مردم را به تنفیذ نمیگذارد.» بار امانت را به مقصد رساندهایم منبع:صراط
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/4/4 | نویسنده : alamdarbasir
|
|
تمامی حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به علمدار بصیر می باشد و انتشار مطالب با ذکر منبع مانعی ندارد.
طراحی و اجرا : مرکز فرهنگی صالحون |