|
روزی خادم خانه رهبر جهان اسلام را درباره آنچه که از سیره آقای خود می گفت باز خواست کردند. او پاسخ داد من آب وضوی آن یگانه تاریخ را مهیا می کردم و حتی زمزمه های شبانگاهی او را نیز می شنیدم. من غلام آن آقایی هستم که لحظه ای سخن و عملش با هم تفاوت نداشت و در ستیز با دشمنان خدا تردید نکرد.
به گزارش علمدار بصیر به نقل از دانا: وقتی حجاج بین یوسف ثقفی برای نابودی مشی و منش علی (ع) به فکر خاموش کردن نزدیک ترین کسانی افتاد که کلام اورا در سینه ثبت کرده بودند، از اینکه همه قنبر را به او نشان می دادند تعجب نکرد.
تاریخ ارسال مطلب : چهارشنبه 92/8/1 | نویسنده : alamdarbasir
|
|
تمامی حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به علمدار بصیر می باشد و انتشار مطالب با ذکر منبع مانعی ندارد.
طراحی و اجرا : مرکز فرهنگی صالحون |