|
اسلامهراسی و کاشتن بذر تنفر از مسلمانان، از اصلیترین مایههای آثار آخرالزمانی هالیوود است. غرب، سالهاست که فهمیده ذاتِ اومانیستی تمدنش با خداگرایی و حقمحوری اسلامی تنافی دارد.
مقدمه: این روزها تبلیغات مسلّط در این «جنگل جهانی» _ که به اشتباه «دهکده» نامیدهاند _ در ید صِهیونیان میباشد که در لباس مسیحیت، در خدمت یهودند. یهودِ مادهگرایی که خالق عالم، آنان را شدیدترین دشمنان مؤمنین1 و حریصترین مردم به زندگی مادی2 نامید. مسیحیت صهیونیستی، اکنون بهترین پوشش برای پنهان شدنِ زرسالارانِ یهودی و مسیحی دنیا شده تا بتوانند در پوشش دفاع از آینده دینِ خدا و زمینهسازی ظهور مسیح، اهداف مادی و شهوانی خود را تعقیب کنند. مسیحیانی که انجیل را فقط به قرائت توراتی و تلمودی میفهمند و به خاطر ظهور مسیح (ع)، به رژیم غاصب اسرائیل یاری میرسانند تا دولت الهی اسرائیل (!) را در سرزمین شیر و عسل حفظ کند و برتری در جنگ آرماگدون را برای ظهور مسیح (ع) سبب شوند! اشارتی تاریخی روزگاری، یهودیان از نظر کلیسای مسیحی، قاتلان عیسی (ع) شمرده میشدند و مثلث شیطانی «یهود، یهودا و شیطان» مورد لعن مسیحیان بود، امّا با نفوذ مزوّرانه و برنامهریزی مدبّرانه یهودیان دنیاطلب، در طول قرون 14 _16، پروتستانیسم یهودگرا در مسیحیت سر بر آورد3 و در مقابل کلیسای رم قد علم کرد و با همیاری ثروتمندان منتقد یهودی و خوانین و پادشاهان محلی مسیحی قدرت طلب، علیه کلیسا قیام کرد و سپس از دلِ پروتستانیسم، پیوریتانیسم یهودیزه متولّد شد و با توسعهى فرهنگ آنگلوساکسون در انگلستان و سپس آمریکا، تمدنِ اومانیستی معاصر توسط «مسیحیت یهودیزه» رشد و توسعه یافت و نهایتاً لیبرال دموکراسی را قلهى آمال خود قرار داد. 4 در دهه دوم قرن بیستم که قدرت تصویر سینمایی، خود را نمایاند، شش استودیوی یهودی «برادران وارنر»، «مترو گلدن مایر»، «یونیور سال»، «پارامونت»، «کلمبیا» و «فوکس قرن بیستم»، هالیوود را در حومهى شهر لسآنجلس شکل دادند. از آن تاریخ تاکنون، سینمای هالیوود، به ابزاری قوی و جهانشمول تبدیل شد که با هدایتِ تهیهکنندگان و برنامهریزان یهودی، سوژههای مورد نظر خود را انتخاب میکرد و آگاهانه آنها را بارور کرده و به فیلم تبدیل میکرد و تأثیرات خود را میگذاشت.در ایام جنگ جهانی این مثلث عوض شد و «نازیسم، فاشیسم و شیطان» اضلاع سه گانهى آن را ساختند و پروپاگاندای سینمایی علیه حکومت رایش سوّم شکل گرفت. در سالهای جنگ سرد، مثلث شیطانی باز تعریف شد و «چین، شوروی و شیطان» سه ضلع آن را ساختند و یهود و یهودا از گناه تاریخی خود تبرئه شدند؛ تا این که روح خدا در کالبد ملّت ایران دمید و به رهبری امام و با پشتوانهى حماسه عاشورا، انقلابی علوی شکل گرفت که عملاً ایرانیان را چون مردانی آهنین، به صف منتظرانِ موعود، وارد کرد. ناگهان، دیکتاتوری سرمایه که با به راه انداختن جنگ تصنّعی بین آمریکا و شوروی سودهای کلانی به جیب زده بود و در سینما «جنگ ستارگان» را به راه انداخته بود تا «مجتمعهای صنعتی _ نظامی» صهیونیستی حداکثر سود را داشته باشند، از خوابِ خود خواسته پرید و دوباره تعریفی جدید از مثلث شیطانی ارائه داد؛ «روسیه، مسلمانان و شیطان». در سینما هم آثاری چون «مردی که فردا را دید»5 پدید آمد که براساس پیشگوییهای نوستر آداموس توسط یهودیانی چون «اورسون ولز» دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی (1981) ساخته شد که در آن به همکاری هستهای مسلمانان و روسها و ظهورِ دجّال در بین مسلمین پرداخته بود. با فروپاشی بلوک شرق، خطر کمونیسم در سینما کمتر مورد اشاره قرار میگرفت و این بار حتی مثلث تبدیل به دو ضلعی (؟!) شده بود و یک خط شیطانی در طول تاریخ رسم میشد که در لباس جدیدی، تمدن غرب را نشانه گرفته است؛ شیطانِ باستانی در قالبِ اسلام، خود را ظاهر کرده بود و با فریبِ مسلمانان، زمینهى سقوط بشریتِ (بخوانید غرب) را فراهم کرده بود. در سناریوی جدید، مسلمین، یاران شیطان بودند که از زیر خاکستر قرون برآمده بودند و هم چون «گودزیلا» حیات انسانی را تهدید میکردند و فقط دایناسورهایی بزرگتر از خودشان چون «یونگاری»6 حریف آنها میشدند و چون «بیگانه»ای بودند که اگر خونش را هم میریختی، سرخی خونش هم اثرات مخرّب خود را برای تمدن اومانیستی غرب با محوریت آمریکا داشت7 و باعث ویرانی و فساد میشد؛ لذا ظهور «بیگانه»ها و «وحشی»ها را همسانِ پایان یافتنِ زمانهى انسان به تصویر کشیدند. دیگر این «جنگ دنیاها» آن چنان وسیع شده بود که دامنهى گستردهاش، آن را به خطری برای همهى بشر تبدیل میکرد و پایان دوران را در صورتِ تسلطِ شیاطین مخرب، برای بشر به ارمغان میآورد؛ پس هالیوود در دشمنسازیاش، نیاز داشت اوضاع را آخرالزمانی به تصویر کشد و عطش نیاز به منجی را چند برابر کند و منجیان و اَبَرقهرمانان خود را به رُخ عالمیان کشد. این چنین بود که آخرالزمان و موعود و منجی برای اربابان سینما، موضوعیتی دو چندان یافت. با نزدیک شدن سال 1999 و 2000 و عطش هزاره گرایی8 در بین فرقههای مختلف مسیحی و یهودی، منجیگرایی نیز رشد یافت و با سیلی از ظهور قهرمانان قدیمی و جدید در هالیوود روبهرو بودیم.9 از طرفی با افول کمونیسم، کارخانهداران تسلیحات _ که غالباً صهیونیست هستند _ به فکر افتادند که بازاریابی سینمایی خود را باز هم تداوم بخشند و در دورانی که غربیان به شدت از مدرنیسم و ماشینیسم و مکاتب بشر ساخته خسته شدهاند، دشمنی قوی اسلام را با غرب هر چه افزونتر به تصویر کشند و با نزدیکنمایی دورانی که شیاطین مسلمان (!) بر جهان مسلّط شدهاند، آخرالزمان خاص خود را خلق کنند، آخرالزمانی که اگر تجهیزاتِ مدرن و تسلیحات فوق پیشرفتهى آمریکایی نباشد، شیطان بر اوضاع مسلط میشود. همهى این عوامل در کنار پیشرفتهای ایرانِ شیعی و نفوذ تفکرات نابِ اسلامی در جهان، باعث شد که بحث آخرالزمان و مسیحی و حکومتِ پایانِ روزگار در سینمای غرب و سرآمد آن یعنی هالیوود، اصالت پیدا کند و در فاصله ده ساله 1995 تا 2005 از 22 فیلم پرفروش جهان، 19 مورد به نحوی به این موضوع بپردازند. 10 آثار شاخص و تأثیرگذاری چون: ماتریکس، هری پاتر، ارباب حلقهها، پسر جهنمی، ترمیناتور، اُمِگاکد 2 (مگیدو) و .... .اکنون که پروژهى جهانیسازی تفکرات صهیونیستی یا همان اسطورههای صهیونمآب در دستور کار سازمانهای فرهنگی، تبلیغی، سیاسی غرب خصوصاً آمریکا قرار گرفته است. انواع آخرالزمان در سینما از جهات مختلفی میتوان انواعی برای پایان دوران در سینمای مرسوم غرب متصور شد. در یک تقسیمبندی میتوان به این اقسامِ تصویر کردن آخرالزمان در سینما برسیم: 11 1. آخرالزمان دینی که در آن پیشگوییهای کتاب مقدس (با محوریت تورات) به تصویر درمیآیند. حتی انجیل هم با نگاه به تورات تصویر میشود. 2. آخرالزمان تکنولوژیک که حدیث چالش وسیع انسان و مصنوعات اوست که بر او برتری یافتهاند؛ چه از نوع ماشینهای قوی یا موجودات زندهای که با مهندسی ژنتیک تغییر کردهاند. 3. آخرالزمان علمی _ تخیلی که در آن جدال گستردهای بین انسان و موجودات فرا زمینی یا بیگانه به تصویر درمیآید. 4. آخرالزمان اسطورهای که موجودات و مفاهیمی از اعماق افسانهها و اساطیر به امروز میآیند و شرایط سخت آخرالزمان را برای بشر ایجاد میکنند. 5. آخرالزمان طبیعی که بشر با انواع و اقسام بلایا و مصیبتهای طبیعی مثل سیلها و زلزلههای شدید، امراض فراگیر، آتشفشانهای بیرحم، شهابسنگهای بزرگ و حشرات و حیوانات عجیب و غریب علیه سلطهى افراطی بشر میشورند و بشر در نبرد با این بلایا به شرایط صعبی میرسد که اگر تلاش نکند و در مقابل اینها مقاومت نکند، آخرین نفسهای حیات خود را میزند و به پایان جهان میرسد. 6. آخرالزمان متافیزیکی _ جادویی که ساحران و جادوگران و رمالان امروزی یا دیروزی، برای به دست آوردن قدرت، عرصه را بر آدمی تنگ کرده و اوضاع را به سمت وحشت و هراس واپسین روزهای حیات بشری پیش میبرند.در هر کدام از این انواع، فیلمهای زیادی ساخته شده است که در تمام آنها، نجاتبخشِ کرهى زمین باید از نژاد یهودی یا آنگلوساکسون باشد و اگر منجی یا منجیان غربی نباشند، همهى افراد بشر در خطر نابودی یا بردگی همیشگی شیطان هستند. در یک تقسیمبندی دیگر، میتوان دو نوع کلی از آخرالزمان را در آثار سینمایی برشمرد: 1. آخرالزمان دینی: که در آن عناصری چون مسیح یا مشیا (ماشیحا)، خدا، فرشتگان و سایر عناصر مسیحی _ یهودی، یاریگر انسان در برابر هیولا یا وحش یا مار یا شیطان یا اژدها هستند و بحث هزارهگرایی و دریاچهى آتش و زندان هزار ساله و تخت پادشاهی و حق و باطل و ایمان و کفر مطرح است. البته به دلیل نفوذ بسیار بالای یهودیان و صهیونیستها در هالیوود، طبیعتاً محور این قبیل آثار، پیشگوییهای تورات خصوصاً کتابهای دانیال نبی و اشعیا و حزقیال میباشد و در مواردی هم که طبق پیشگوییهای انجیل در کتاب مکاشفات یوحنا، مواردی مطرح شده، با قرائتهای مسیحیت صهیونیستی و با تفاسیر یهودیزه از مسیحیت طرف هستیم. در چنین آثاری، بشر در آخرین لحظههای غربت و تنهایی جبری و تقدیرِیاش در برابر سپاهیان شرارت و شیطان، مورد حمایت یک نیروی معنوی قدرتمند مسیحیایی قرار میگیرد. بهترین نمونه از این دست آثار، فیلمِ اُمگاکد 2 (مگیدو) 12 است که ساخته شبکه TBN و صهیونیستهای مسیحی است. 2. آخرالزمان غیر دینی: در این نوع تصویر آخرالزمان، کمتر نامی از خدا و مسیح و (ماشیحا) برده می شود و بشر به تنهایی با ارادهى قوی خود، جبر و تقدیر را میشکند و به تنهایی با تکیه بر تکنولوژی و عقلِ خود بر دشمنِ شریرش فائق آمده و برتری انسان بر همه چیز و اومانیسم افراطی را به وضوح به تصویر میکشد. در این قبیل آثار به جای قدرت الهی، در برخی موارد قدرت عشق مطرح میشود که قهرمان داستان با عشق خالصانه و صد در صد زمینی به ستارهى مؤنّث فیلم، جهان را از شرّ شیاطین میرهاند؛ مانند فیلم «پسر جهنمی»13 و «ماتریکس»14 و در برخی موارد نوعدوستی و یا ملیگرایی یا قومگرایی یا میراث اجدادی یا خانواده یا سرزمین، بتهایی میشوند که قهرمان به خاطر آنها در مقابل ضد قهرمان ایستادگی و مقاومت میکند؛ مانند فیلم «هری پاتر»15 که خانواده و حفظ میراث اجدادی و سرزمین هاگوارتز در آن اصالت دارد. نکتهى مهم این است که اساطیر صهیونیستی هم در نوع دینی و هم در نوع غیر دینی به شدّت یافت میشوند. انواعی از آخرالزمان غیر دینی آن چنان انحرافی و عجیب هستند که بعضاً ضد دینی میشوند؛ مانند قسمت چهارم «طالع نحس»16 که در آن شیطان تمام موانع پیش روی خود را برمیدارد و دخترک مورد حمایت خود و برادر کوچکترش «الکساندر» را محافظت میکند تا بتوانند حلقهى شیطان پرستان را تشکیل و گسترش دهند. دخترکی که به شدّت از علائم مسیحی و کلیسا و کشیش و هر نوع متافیزیکی متنفّر است. قابل ذکر است که پس از ساخته شدن قسمت اول طالع نحس، اسرائیل نقش مهمی در تولید قسمتهای بعدی این فیلم ایفا کرد. 17 برخی منتقدین مسیحی، «هری پاتر» را هم در این راستا ارزیابی کردند و شیوع خرافه و جادو و کارهای خلافی چون دزدی، پنهانکاری، جادوگری و قانونشکنی توسط قهرمان داستان را علیه مسیحیت ارزیابی کردند. نکته قابل توجه این است که در هالیوود ضد دینی، فیلم همیشه ضد مسیحی است و فیلم ضد یهودی واقعی در هالیوود هرگز ساخته نمیشود. 18 مبانی و پیشزمینههای آثار آخرالزمانی سینمای غرب پرداختن به این بحث در سیاستهای استعماری غرب نوین، قبل از اختراع سینما هم سابقه دیرینهای داشته است. برخی مبانی و پیشزمینههای این قبیل آثار آخرالزمانی بدین قرار هستند: 1. کابالیسم (تصوّف یهودی): کابالا تلفظ انگلیسی کلمهى «کباله» عبری است. این کلمه به معنی قدیمی و کهن است و اصطلاحاً به معنای تصوف یهودی به کار میرود. پیروان آن، این مکتب را دانش سرّی و پنهان خاخامهای یهودی میخوانند و برای آن پیشینهای تا حدود قرن دوم میلادی قائلند؛ امّا محققان19 شروع آن را به قرن سیزدهم میلادی میرسانند که با «شیطانشناسی» و «پیام مسیحایی» قوی خود در جنوب فرانسه، توسط اسحاق کور (1160 _ 1235) پایهگذاری شد. این دوران مصادف با سلطنت جیمز اول (1213 _ 1276)، شاه آراگون (واقع در شمال اسپانیا) است. جیمز از سال 627 هجری (1229م.) به دولتهای اسلامی اندلس هجوم برد و موجی از جنگهای صلیبی را علیه اسپانیای اسلامی راه انداخت. همچنین همین ایام بود که جنگ صلیبی پنجم در شرق اروپا با جهان اسلام انجام میشد و سلطنت عباسی بغداد به وسیلهى بودائیان هم پیمان هلاکوخان مغول (656 ق / 1285 م.) در هم شکست و دولت مقتدر ممالیک ترک در مصر ایجاد شد و به اصلیترین رقیب زرسالاران یهودی و صلیبیون مسیحی اروپا تبدیل شد. 20 زرسالاران یهودی در این ایام احساس کردند که به یک حرکت و شور مسیحایی قوی نیاز دارند تا تودههای مسیحی و خواص یهودی را با خود همراه کنند. ایجاد کابالیسم در همین ایام، برای انداختن شور آخرالزمانی گستردهای بین عوام اروپا برای مقابله با مسلمانان بود و از طرفی با اتحاد راهبردی بودائیان مغول و یهودیان و صلیبیون اروپا، فشار بر دولت ممالیک مصر و عبّاسیانی که مرکز خود را به قاهره منتقل کرده بودند، بیشتر شد و برای زرسالاران جنگطلب اروپا نیاز بود که شیطان و یاران او را در میان مسلمانان جستجو کنند تا مردم اروپا علیه مسلمانان بسیج شوند و در جنگهای صلیبی باقیمانده، از جنگطلبان حمایت کنند.21 در کابالیسم، همان اسطوره سیاسی یهودی «پادشاهی خاندان داوودی» در آخرالزمان، جنبهای ملکوتی و رازآمیز عرفانی میگیرد و در قالبی جدید چنین طرح میشود که نخستین تجلّی نور در کوه طور بر موسی (ع) بود و سپس داوود (ع) نماد نور الهی و عامل آن در دنیای زمینی بدل میشود و «شخینا»، تجلی روحانی داوود (ع) به حامل آن نور الهی در دنیای ماوراء زمینی مبدل میگردد. این نور در بین یهودیان میماند تا در زمان آخر در سرزمین موعود بر مسیح از نسل داوود (ع)، نازل شود و حکومت جهانی یهود تشکیل گردد.22 این مفاهیم که در بین مسیحیان هم به دلیل آشنایی با نبی داوود مرسوم بود، به زودی جا افتاد و با چاپ متعدد رسالههای کابالی، تا چند قرن، شور مسیحایی و شعف آخرالزمانی را در بین مسیحیان اروپا هم راه انداخت و باعث انسجام و اتحاد سربازان الیگارشی زرسالار یهودی _ مسیحی اروپا شد. تا این که در نیمةاول قرن 17م. آمستردام به کانون فرهنگی فعال الیگارشی یهودی بدل شد و همپای آن، ترویج آرمانهای مسیحایی به عنوان ایدئولوژی استعمار زمانه آغاز گشت و همین آرمانهای آخرالزمانی بهانهى غاصبانِ آمریکا برای رفتن به «سرزمین جدید» و قتل عام سرخپوستان شد.23 تکاپوی تبلیغاتی و انتشاراتی زرسالاری یهودی هلند در آمستردام، تأثیرات جدّی در تکوین اندیشهى استعماری انگلیس نیز بر جای نهاد. 24 مناسک جنسی و جادوگری و سحر و کهانت، بعدها در کلوپهای کابالیتی مرسوم شد و حتی اتهام آشامیدن خون توسط یهودیان و پیوند آنها با شیاطین و جادوگران در سده نوزدهم (خصوصاً در روسیه و شرق اروپا) به وفور بین مردم شایع شد.25 این آیین منحرف، بعدها در تکوین اندیشه فراماسونری هم نقش بسزایی بازی کرد که انجمنهای سرّی ماسونی را در اختیار استعمارگران انگلیسی و آمریکایی قرار داد.26 اکنون نیز در هالیوود، در سالهای دهه 1990 و 2000 م. کابالیسم جان تازهای گرفته است و برخی قوانین سنتی کابالیسم را زیر پا گذاشته و با عضویت زنان در این فرقه موافقت شده است تا از طریق بسط آرمانهای مسیحایی و آخرالزمانی و شیطانشناسی صهیونیستی بتواند انسجام بیشتری در مواجهه با روند رو به رشد اسلام انقلابی داشته باشد. به نوشته روزنامه دیلی میل، اکنون رهبر یهودی 75 ساله این فرقه «فیوال گروبرگر (فیلیپ برگ)»، از قدرتمندان پشت پرده هالیوود است و با کمک همسر دومّش «کارن»، به طور علنی «مرکز آموزش کابالا» را تأسیس نموده و بسیاری از هنرپیشههای معروف و عوامل سینمای هالیوود را به خود جذب کرده است و از طریق این مزدبگیران اهداف خود را تعقیب میکنند. افرادی چون «مادونا» (که نام خود را به استر _ ملکه یهودی دربار خشایارشا _ تغییر داده است)، «الیزابت تیلور»، «باربرا استرایسند»، «دیان کیتن»، «دمی مور»، «برتینی اسپیرز»، «وینونا رایدر»، «میک جاگر» و حتی از فوتبالیستها «دیوید بکام»27 و همسرش «ویکتوریا» و ... . فساد و هرزگی و متأسفانه شهرت بالای برخی از افراد شهرهى عام و خاص است. مثلاً برتینی اسپیرز در یک مورد، یک ازدواج سه ساعته با یک خواننده دیگر داشت و پس از جدایی طی 24 ساعت طلاق گرفت! و البته همینان الگوی بسیاری از جوانان مورد استحمار زرسالاران کابالیست هستند. فرقهى فیلیپ برگ به ادعای خودشان، حدود سه میلیون عضو دارد و ثروت فراوانی دارد. در سال 2002 حدود 23 میلیون دلار داشت، ولی در سال 2003 فقط در لسآنجلس 26 میلیون دلار ثروت داشت! اینان روشهای ظالمانهای برای ثروتافزایی دارند؛ مثلاً آب معمولی را به نام «آب کابالا» هر بطری 8 دلار میفروشند! یا کتاب اصلی کابالیسم یعنی «ظُهَر» را که زیر یکصد دلار است، به قیمت 430 دلار میفروشند. این اعمال و پیوستن فرد فاسدی چون «مادونا» به این فرقه، باعث موضعگیری شدید علمای سنتگرای یهودی چون «ربّی یاکوب ایمانوئل» و «خاخام باری مارکوز» و «ربّی اسحاق کدوری» خاخام سرشناس بیتالمقدس علیه فرقهى او شده است؛ امّا شواهد و دلایل فراوانی بر حمایت همه جانبهى شبکه مقتدر زرسالاران یهودی _ صهیونیست هالیوود، از ترویج کابالا و مناسک جنسی و جادوگرایی و رمزوارگی و آرمانهای مسیحایی و شیطانشناسی مدرن آن در دست میباشد. 28 طیف مروّج کابالیسم و فرقههای تابع کابالیسم چون «فرانکیسم» و «دونمه» بسیار وسیع است و شامل ترویج رقصهای جنسی لمبادا (رقص برّه) که از مناسک جنسی دونمههای ترکیه گرفته شده است و توسط مایکل جکسون و سایر مفسدین هالیوود، رواج داده میشود تا فیلمهایی که به ارزش جادویی اعداد و حروف مربوط میشود (خصوصاً حروف عبری در دایرههایی که نمادهای سنتی کابالیسم میباشند). فیلمهایی مانند «پی» و «اسرار حروف» به ترویج اهمیت حروف و اعداد عبری میپردازند و مقدمهسازی میکنند تا مخاطب به کابالیسم نزدیک شود و در فیلم پرهزینه و پرمخاطبی چون «هری پاتر» (در قسمتهای متعددش) به مباحث شیطانشناسی و آخرالزمانی و جادوگرایی و سحر و کهانت و سمبلهای پادشاهی داوودی (شیر غُرّّان ایستاده) 29 که نماد سبط یهودا میباشد، پرداخته میشود؛ سبطی که بر اسباط 12 گانه مسلط شد و یهودیت مادهگرا را به وجود آورد. در این فیلم، همچنین با اشاره به شجاعت و استعداد و برگزیدگی پیشین هری، مطالب مزبور را کاملاً جهتدار به اسم یک فیلم فانتزی یا داستان تخیّلی به خورد کودکان معصوم میدهند؛30 البته جدای از این بحثها، آثاری که در هالیوود، تبلیغ زیادی روی آنها میشود، به وضوح در ارتباط با اهداف اربابان صهیونیست یهودی و مسیحی هالیوود میباشد و به گفته مصطفی عقاد کارگردان فیلم معروف «الرساله»: «در هالیوود همهکاره تهیهکنندگان و پشتیبانان، صهیونیست هستند... همه چیز حتی سوژهها کنترل میشود...» 31 2. عهد عتیق و تاریخ و عقاید و احکام و اسطورهها و سمبلهای یهودی، یکی از مهمترین منابع و مبانی فیلمهای آخرالزمان محسوب میشود. در عهد عتیق کتاب «دانیال نبی» و «اشعیا» و پیشگوییهای انبیای بنیاسرائیل، در این باره بسیار اهمیّت دارد. انتخاب نماد مار یا اژدهای بالدار به عنوان شیطان در برخی فیلمهای آخرالزمانی از این قبیل است و همچنین رسیدن بهشت زمینی و ایجاد پادشاهی مسیح بن داوود از مهمترین آموزههای روزگار پایان در عهد عتیق محسوب میشود. در فیلمهای یهودی سمبلیک آخرالزمانی، نماد شیر یا تاج یا قلعه همان «پادشاهی داوودی» میباشد که باید در سرزمین شیر و عسل (همان اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات) تشکیل شود و سپس تسلط بر همهى جهان را برای اعقابِ یعقوب، پدید آورد. توجه به حفظ میراث خانوادگی و سمبلهای نگهدارندهى آباء و اجداد؛ علی الخصوص سمبل «سپر محافظ دودمانی»32(Heraldry / Coat of Arms) و نمادهای جانبیاش چون تک شاخ و اسب و گوزن و مهرگیاه و تاج و قلعه و شمعدان هفت شاخه و گرگ و رنگهای آبی آسمانی و فیروزهای و قرمز و طلایی که هر کدام نماد یکی از قبایل 12 گانه بنیاسرائیل بود،33 در این قبیل آثار به وفور دیده شده است. نژادپرستی و تأکید بر اصالت خون و عالیترین نسب و دودمان نجیب و درجه اول نیز از مشخصات اصلی برخی آثار سینمایی محسوب میشود. تأکید بیش از حد روی کلمهى «مادر» و «میراث اجدادی» نیز از دیگر نشانههای یهودی بودنِ منشاء اثر میباشد، چرا که نسل و دودمان و الیگارشی دودمانی یهودی که در خانوادههایی چون روچیلد در طی 200 سال متجلّی شده است، در بین یهودیان بسیار اهمیت دارد و در یهودیت است که یکی از اصلیترین ملاکهای یهودی بودن، یهودیت مادرِ فرد است تا آن جا که بسیاری از مفسرین قانون در رژیم غاصب فلسطین، یهودی بودن مادر را دلیل اصلی یهودیت فرد اسرائیلی میدانند. اسطورههایی چون: مظلومیت و تنهایی و آوارگی یهودیان و دوری از سرزمین مادری و سپس بروز استعدادها با تکیه بر «یادِ خانواده» و تداوم «ثروتِ دودمانی» و «شرافتِ خانوادگی» برای «شکست شیاطین جن و انس» رسیدن به سروری دیگران و تشکیل «سلطنت آخرالزمانی» در سرزمین وعده داده شده و مقدس؛ در آثار فراوانی از هالیوود مطرح شده اند که «هری پاتر» و «ارباب حلقهها» و «ماتریکس» و «فرار جوجهای» از آن نمونهاند که همگی این آثار از مهمترین فیلمهای آخرالزمانی هم محسوب میشوند. بحث معاد مادی و رستاخیز مردگانِ خاص (یهودیان) و زندگی آزاد مردگان در بین زندگان و کمک به زندهها برای ایجاد بهشت زمینی نیز از مهمترین عناصر یهودیزه هالیوود هستند که در بسیاری از فاخرترین فیلمها شاهد آن بودهایم. 34به علتِ ابتنای بسیاری از آیندهنگریهای آخرالزمانی هالیوود بر به اصطلاح پیشگوییهای انبیا و مقدسین بنی اسرائیل و انتزاعی و مبهم بودن اکثر آن پیشگوییها و در نتیجه، آزاد بودن راه برای تعدد تفاسیر و تأویلات آخرالزمانی، فیلمهای گوناگون آخرالزمانی با عناصر تصویری مختلفی ساخته شدهاند و «اژدهای هفت سر» و «وحش» و مار یا اژدهای قدیم و عناصر شیطانی دیگر به انحای مختلفی تصویر شدهاند. 3. مسیحیت صهیونیستی و یهودیزه و عهد جدید و تفاسیر صهیونیستی _ توراتی از آن، نیز از مهمترین منابع و مبانی فیلمهای آخرالزمانی میباشد. آن چه به شدت در این قسم خودنمایی میکند، کتاب مکاشفات یوحنا، آخرین سِفر عهد جدید است. اکثر مسیحیان، عهد عتیق را هم معتبر میدانند، خصوصاً مسیحیانی، که به آراء و اندیشههای یهودی _ توراتی نزدیکترند؛ مانند پروتستانها و کالوینیستها و پیورتیانها و مسیحیان صهیونیست. به همین دلیل، امروزه تفاسیر توراتی از انجیل و مکاشفات یوحنا مبنای بسیاری از قضاوتهای آخرالزمانی و هنر و سینمای پایان دوران شده است. شاید برخی از عناصر خاصِ مسیحیت صهیونیستی که در عهد قدیم (تورات) نیامده است را بتوان به عنوانِ شاخصههای اصلی فیلمهای صهیونیست مسیحی بدانیم؛ گرچه یهودیان هم برای جذبِ مسیحیان و قلوبِ دینی آنان، از این عناصر استفاده میکنند. برخی از مهمترین این عناصر را در ادامه میآوریم. بر اساس آموزهى نجات در مسیحیت و یهودیت و از نظر مسیحیان صهیونیست، در آخرالزمان، یهودیانی هم که پس از نبرد آرماگدون باقی میمانند، مسیحی میشوند و یاور عیسی (ع) خواهند شد؛ ولی از منظر یهودیان، نژاد برتر عبرانیان هستند که پس از پیروزی مسیح بن داوود بر شیاطین و شروران، بر تمام انسانهای دیگر که درجه دوم و سوم و حتی در برخی متون35پستتر از حیوانات شمرده شدهاند، حکومت خواهند کرد. صهیونیسم مسیحی درباره مشکلاتی که در بابل (عراق و سوریه و اردن امروز) پیش میآید و حکومت دولت یهودی در فلسطین و ظهور مسیحا در زمانهى واپسین و بلایای آخرالزمانی و ظهور شیطان قدرتمند در آخرالزمان و برخی موارد دیگر با صهیونیسم یهودی اشتراکاتی دارد و اصولاً همین اشتراکات بوده است که باعث شده مسیحیان، تحت سلطهى تفکرات اسطورهای صهیونیسم قرار بگیرند و فرقهى مسیحیت صهیونیستی به وجود بیاید. فیلم امگاکد 2 (مگیدو) نمونه کاملی از یک فیلم صهیونیست مسیحی است که شبکه T.B.N که در تملک صهیونیستهای مسیحی آمریکا است، آن را ساخته است. در این فیلم سپاهیان شرّ به رهبری آنتی کرایس (دجّال یا ضد مسیح) و با حضور اعراب و مسلمانان و ایرانیان و چینیها (آسیاییها) در صحرایی در شمال بیتِ المقدس و جنوب شرق حیفا در کنار تپهى شریفان (حرّ مجدّون یا آرماگدون) با سپاهیان خدا به رهبری رئیس جمهور آمریکا درگیر میشوند و شیطان از پوستهى انسانی خود که همان آنتی کرایس است بیرون میآید و مانند اژدهایی بالدار نیروهای سیاهی تاریخ را به یاری میطلبد و سپس موفقیتی نسبی پیدا میکند، ولی با توسل مسیحیان معتقد آمریکایی، مسیح دومین قیام خود را انجام میدهد و معجزهوار، شیطان را به زندانِ ابد میفرستد و یارانش را (با محوریتِ مسلمین) نابود میکند.
تاریخ ارسال مطلب : سه شنبه 92/4/11 | نویسنده : alamdarbasir
|
|
تمامی حقوق این وبلاگ و مطالب آن متعلق به علمدار بصیر می باشد و انتشار مطالب با ذکر منبع مانعی ندارد.
طراحی و اجرا : مرکز فرهنگی صالحون |